طنز یعنی
با ذهنیت خسته بخندی طنز است
آهسته و پیوسته بخندی طنز است
من با دهن بسته بگویم شعر است
تو با دهن بسته بخندی طنز است
عصری که در آن خنده غلط انداز است
جدیت وارونه ما اعجاز است
از لطف همین خنده و خنداندن ماست
امروز اگر دهان مردم باز است
اندیشه ما از برکات طنز است
لبخند خشن جزء نکات طنز است
می خندم و می گریم و می خندانم
خنداندن این خلق زکات طنز است
شرح غم موبه مو دلم می خواهد
خندیدن در گلو دلم میخواهد
جدیت وارونه من یعنی طنز
من گریه ی پشت و رو دلم می خواهد
از گفتن اگرچه نا امیدیم امروز
لبخند بزن که رو سفیدیم امروز
با دیدن این همه حماقت ای دوست
از خنده بمیریم شهیدیم امروز
گفتم که به اسم کاملم بشناسی
عباس ترین صادقی زرینی
چگونه شمر شویم
ما چوب حماقت شما را خوردیم
محصول دیانت شما را خوردیم
ای مردم کوفه از شما ممنونیم
ما نان خیانت شما را خوردیم
اینجا دو طرف به پایتان پیر شدند
باهم سر هیچ و پوچ درگیر شدند
یک عده که از نام شما سیر شدند
یک عده که با نام شما سیر شدند
به کار خودش همیشه ایمان دارد
نامرد فقط شکل مسلمان دارد
عمریست که مخفیانه شمر ملعون
در هیئت ما حضور پنهان دارد
هم یکسره فعال سیاسی بوده
هم مجری قانون اساسی بوده
سر دسته این قوم که سر می برند
شمر است که شیخ سر شناسی بوده
آتش به دل عالم و آدم می زد
می زد به سرش فقط محرم می زد
او تاجر آب معدنی بود فقط
از تشنه لبان کربلا دم می زد
گفتند که با اهل حرم خواهی رفت
در روز دهم بدون غم خواهی رفت
انگار که در غروب هر عاشورا
خورشید که میرود تو هم خواهی رفت
رفتیم غلط به کوفه خواهیم رسید
در آخر خط به کوفه خواهیم رسید
شش گوشه کربلا به ما می گوید
از چهار جهت به کوفه خواهیم رسید
دل بود و کسی به فکر دلدار نبود
حق بود و کسی تشنه دیدار نبود
دعوا سر تیغه علم بود فقط
اصلن احدی فکر علمدار نبود
هر روز به دنبال مریدان خودند
هر لحظه به فکر نشر قرآن خودند
یک سوم شاعران هیئت امروز
انگار که ” محتشمر” دوران خودند
با اینکه نرفته در کتش می خواند
اندازه پول ژا کتش می خواند
از نیت هر کسی خدا با خبر است
مداح برای پا کتش می خواند
ما شیعه خامیم اباعبدلله
ما در پی نامیم اباعبدلله
با کله سر سفره تان می آییم
ما لشگر شامیم اباعبدلله
- ۹۹/۱۲/۰۴